سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یادداشت روزانه

از خوردن گوشت پرهیز کردن To abstain from eating meat

پنج تن از نمایندگان رای ممتنع دادندFive members of Parliament abstained

لب به مشروبات الکلی نمی زندHe is a total abstainer

در وفور نعمت زیستنTo livein abundance

با قلبی آکنده از مهرو صفاOut of the abundance of the heart

ویژه ، خاصAdhoc

اسکی بازی که بدون رزرو وارد پیست شودAd hocer

تا بینهایت ، بی پایانAdinfinitum

تا سر حد بالا آوردنAdnauseam

به کسی دشنام نثار کردنToaddress someone in terms of abuse

کسی را به باد فحش گرفتنToshower abuses on someone

وابسته به...At the mercyof

کسب او رونق داردHisbusiness is brisk

آب از آسیاب افتادنTobecome free of danger

خود را به آب و آتش زدنTo riskone"s life

آب پاکی را روی دست کسی ریختنTo give a curt negative reply

باعث غش کردن کسی شدنKnockthe living daylights out of someone

سخت سرزنش کردنOn the safeside

نا خوش آیندHit andmiss

از دست دادن فرصتMiss outon

از دست دادن فرصتMiss theboat

اینگونه کارهای زشت بایداصلاح شود Such abuses must be remedied

سوء استفاده از قدرتAnabuse of power

میمنت ، خدا حافظAbyssinia

موسیقی تنها و بدون هم خوانیA capella

خواهشی را پذیرفتنToaccede to a request

به تخت سلطنت جلوس کردنToaccede to the throne

به پیمانی پیوستنTo accedeto a treaty

با لهجه غلیظ ترکیWith astrong Turkish accent

بی پروا و جسورانه سخن گفتHe spoke in accents bold

با زبان نرم و فریب دهنده عشقIn tender and persuasive accents of love

برحسب تصادفByaccident

تو نیکی می کن و در دجله انداز که ایزد در بیابان دهد بازA good deed is never lost

بشنو و باور مکنBelievenot all your hear

دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن استBetter late than never

چرا عاقل کند کاری که باز آید پشیمانیBetter to be safe than sorry

کبوتر با کبوتر ، باز با بازBirds of feather flock together

بالاتر از سیاهی رنگی نیستBlack will take no other hue

پایت را از گلیمت دراز تر نکنCut your coat according to your cloth

عقل سالم در بدنی سالمAsound mind is in a sound body

گرگی درلباس میشA wolf inthe lamb"s skin

چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام استCharity begins at home

پاکیزگی نشانه ایمان استCleanliness is next to godliness

یه آش برات بپزم که یه وجب روغن داشته باشهI will cook your goose